Previous Posts |
Thursday, September 4 lost – season 4 – episode 12
٭
........................................................................................حس خیلی بدی دارم. از اینکه اپیزود بعدی آخرین اپیزود پخششدهی لاسته. اه. کاملاً لاست تبدیل به زندگی شده بود و آدم توی دنیاش زندگی میکرد. حالا درسته که بسیاری چیزها برای کشفکردن و دوبارهدیدن داره... ولی مثل جستجو توی زندگی گذشته میمونه. راستی یهو یاد نکتههای خیلی مهمی افتادم که فراموش شدن. مثلاً اون صحنهای که نشون داد دو نفر توی یه قایق زنگ زدن به یه نفر و گفتن که پیداش کردیم؛ و روی میز کسی که تلفنش زنگ خورد چه عکسی رو دیدیم؟... سؤال همیشگی دوباره مطرح میشه که چجوری نویسندههای لاست همچین نکتههایی رو میگنجونن و بعداً ازش استفاده میکنن؟ با گستردهشدن این عنصرها، جمعکردن و استفادهکردن ازشون بسیار بسیار بسیار سخت میشه. یعنی ناممکن میشه عملاً. مخصوصاً با این همه اپیزود و این فاصلههای زیاد بین استفادهکردن از یک نکته و نشوندادن اولیهش. بیخیال... خودم هم نمیفهمم چی میگم. مفهوم انقدر وسیعه که بیانکردنش سخته. *** [۱۵ شهریور ۱۳۸۷، ۳:۲۰] 4:00 PM نظر |