Previous Posts |
Sunday, February 21 lost - season 6 - episode 4
٭
........................................................................................مسخکننده. توی اپیزودهای این سیزن بیشترین تعداد سؤال رو ایجاد کرد واسه من، و البته تأییدکنندهی این مسأله است که خونه جایی بیرون از جزیره است. یه حال اساسی هم که دادن، این بود که بفهمیم جیکوب واسه چی آدمها رو میاورده به جزیره. واقعاً انسان گاهی میتونه چه چیزهایی خلق کنه... وقتی به جیکوب و اون فاز تمثیلیش فکر میکنم واقعاً میخوام سرم رو بکوبم به دیوار. 1:43 PM نظر Monday, February 15 lost - season 6 - episode 3
٭
........................................................................................زیاد هیجانانگیز نبود. البته مثل همهی اپیزودهای کندریتم دیگه، منتظر بودم آخرش یه برگ برنده رو کنن که کردن. الآن مسأله اینه که سعید و کلیر چجوری آلوده شدن و اینها. 5:32 AM نظر Sunday, February 14 before sunset
٭
........................................................................................این هم دنبالهی باحالی بود برای قبلی. نکتهی اصلی فیلم به نظر من این بود که توی همچین رابطهی خاصی فاز دروغ و راست چه شکلی پیدا میکنه و از این حرفهای فرهنگی. خیلی جاها واقعاً معلوم نیست دارن راست میگن یا دروغ. مثلاً اولش پسره میگه منم نرفتم وین، بعد میگه رفتم (چون میدونه دختره نرفته بوده به هر حال) که خب مشخص نیست اصل قضیه چی بوده. کلاً از این چیزا زیاد داشت. 3:29 PM نظر Tuesday, February 9 lost - season 6 - episode 1 & 2
٭
........................................................................................کفآور. خیلی حال داد... حجت رو تموم کردن. البته بهتره توی قسمت نظرات در مورد این بحث بشه، ولی به هر حال ظاهر قضیه اینه که انفجار بمب، که انگار جولیت میخواسته بهش اشاره کنه، باعث شده اینا توی زمان معلق بشن یا مثلاً در دو زمان حضور داشته باشن یا همچین چیزی. حالا عواقبش و این چیزها رو نمیدونم... دلیل استفادهی زیاد از قیدهای احتمال اینه که سازندههای لاست به هیچ قیدی پایبند نیستن. کلاً هم شاید چرت گفته باشم، از این برداشتهای سطحی و این حرفها. چندتا تیکهی اساسی داشت، یکی جایی که دشمن جیکوب گفت میخوام برم خونه، یکی دیدن معبد و اون زن مهماندار و اینها. سعی کردم روی اسمهایی که میگفتن توی معبد یه کم متمرکز بشم بلکه چیزی از توش در بیاد. احتمالاً بعداً در میاد. 1:23 PM نظر |