Previous Posts |
Saturday, September 15 dead silence
٭ چندین سال پیش، پیرزنی با عروسکهای زندهاش شو اجرا میکرده. توی یکی از برنامهها، یه پسربچه میگه که عروسکه زنده نیست و پیرزنه داره به جاش حرف میزنه. عروسک و پیرزن [مریشو] عصبانی میشن و فرداش هم اون پسره گم میشه. خانوادهی پسره، میرن زبون مریشو رو در حالی که داشته جیغ میکشیده از حلقومش در میارن. اون هم از اون به بعد شروع میکنه به گرفتن انتقام از خانوادهی اون پسر.
........................................................................................البته فیلم اینطوری شروع میشه که یه عروسک میاد دم خونهی شخصیت اصلی داستان؛ و فرداش زنِ طرف به دست عروسکه کشته میشه. این هم میافته دنبال قضیه. و میفهمه اون پسری که بالاتر گفتم، عموش بوده. مریشو هم از همهی خانوادهای اینا قرار بوده انتقام بگیره. به این صورت که زبون قربانیها رو در میاورده. من با دو نفر که فیلم رو دیده بودن صحبت کردم و هر دو بدشون اومده بود. توی فکسون هم خیلی امتیازش پایینه: پنج و هفتاد و پنج. اما من خیلی خوشم اومد. جداً فیلم ترسناکی بود از نظر من. فکر کنم مسخرهست... اما یکی از ترسناکترین فیلمهایی بود که دیدم. خیلی تکنیکی بود توی ژانر وحشت... اما انگار یه چیزی کم داشت و اون هم روح ترس بود. این همون چیزیه که معلوم نیست چجوری باید درستش کرد؛ و عامل اصلی ساختهشدن شاهکارهاست. *** [۲۵ شهریور ۱۳۸۶، ۷:۱۰] Labels: Amber Valletta, Bob Gunton, Dmitry Chepovetsky, Donnie Wahlberg, James Wan, Joan Heney, Judith Roberts, Keir Gilchrist, Laura Regan, Michael Fairman, Ryan Kwanten 8:50 PM نظر |